فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

#part_۴۲

به سختی بلند شدم و سرمی که قبلا از دستم کشیده بودم رو پایین تخت انداختم و در اتاق رو باز کردم

یوری محلت برای باز شدن در نداد و سریع توی آغوشم کشید که به سختی از خودم جداش کردم

من:آهههه خفم کردی

یوری:کوفت باز مامانت دو دقه رفت خرید توو پسر بدی شدی

تک خنده ای کردم و گفتم:توی مصاحبه زنده کجاش میشه خرید کرد بعد‌.؟!

یوری یه لحظه وا رفت که گفتم:یوری خیلی وقته میدونم انکار نکن

روی تخت نشستم که کنارم نشست و پرسید:ازشون متنفری.؟!

جوابش رو ندادم در اصل جوابی براش نداشتم احساساتم برام گنگ بود...

من:یوریا اگه آدم برای کسایی که دوسشون داره از خودش بگذره پشیمون میشه.؟!

یوری:نه...وقتی خوشبختی و خندش رو ببینی دیگه جایی برای پشیمونی وجود نداری

من:امشب اجرا تموم شه میخوام ببینمشون

یوری:هفت پدر تا کله پوکتو.؟!!

نویسنده: #ANIL
@dady_2021
دیدگاه ها (۳)

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فرار من

فرار من

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط